شمیم| مجتبی رمضانی: بانوان در هیأت‌ها، حرمت حضور در محضر اهل بیت(ع) را نگه دارند+فیلم

مجتبی رمضانی می‌گوید: کار تبیین باید نامحسوس باشد یعنی باید امر به معروف محبت‌آمیز داشت تا پس نزنند. از سوی دیگر زنان هم بدانند هیأت، محضر اهل بیت(ع) است، برای حضور در آن آدابی را رعایت کنند و حرمت نگه دارند.

شمیم| مجتبی رمضانی: بانوان در هیأت‌ها، حرمت حضور در محضر اهل بیت(ع) را نگه دارند+فیلم

موسسه مطالعات اندیشه سازان نور ـ حوزه مسجد و هیأت ـ امیرحسین کسائی: در شهر رفسنجان هیأتی فعال است به نام هیأت کربلا که مدت‌هاست در فضای انقلابی و ولایی به غیر از برگزاری جلسه، برنامه‌های تربیتی و فرهنگی بسیاری دارد. مجتبی رمضانی مداح اصلی این هیأت و متولی آن است. مداحی که بیش‌تر او را با نوحه مشهور «شهید گمنام سلام» می‌شناسیم. در هشتمین قسمت برنامه شمیم با او به گفت‌وگو نشستیم. قطع شدن برقی که برای مجتبی رمضانی سبب خیر شد مداحی را از چه زمانی آغاز کردید و چه مسیری را برای این امر طی کردید؟ من هم مانند اکثر مداحان از پدر و مادرم این نوکری را ارث گرفتم. پدر من مداح بود و افتخار روضه‌خوانی امام حسین(ع) را داشت؛ از کودکی دست مرا می‌گرفت و به این مجالس می‌برد. کم‌سن و سال که بودم، شاگردی و مراقبت پدرم را می‌کردم. آب برایش فراهم می‌کردم و خسته که می‌شد، دستش را می‌گرفتم. ما هیأتی ۱۵-۱۰ نفره با رنج سنی ۱۲-۱۰ سال داشتیم که با بلندگوی دستی در خیابان مداحی می‌کردیم. از خوب روزگار برق منطقه قطع شد و افرادی که داخل حسینیه بودند از ما خواستند به حسینیه برویم زیرا برق قطع بود و عزاداران نشسته بودند و منتظر بودند وصل شود. من با میکروفون دستی در جلسه می‌خواندم. شروع که کردم، بعد از مدتی برق وصل شد. هیأتی‌ها از من خواستند، پشت میکروفون بخوانم و این اولین مجلس رسمی بود که در آن خواندم. در آن زمان ۱۳-۱۲ سال داشتم.

فقط به خدا توجه و توکل داشته باشید پدر بزرگ شما محمدتقی قوام منبری مشهور تهران است. از ایشان چه خاطراتی دارید؟ پدربزرگ من شیخ محمدتقی قوام بود که سال‌ها در نجف زندگی می‌کرد. قبر پدر ایشان در وادی‌السلام بود. مادر من هم سال‌ها در نجف زندگی می‌کرد. ما هرچه داریم و نداریم از بزرگ‌ترهاست. او همیشه تأکید داشت که فقط به خدا توجه و توکل داشته باشید. من هرزمان مأیوس می‌شدم که به دلیل شهرستانی بودن و ظرفیت موجود شاید نتوانم کار کنم، او همیشه با آیه و روایت به من می‌گفت که نباید ناامید شد و اگر خدا بخواهد به کار تو جلوه می‌دهد.